چنگ شائوشانگ جوان به دلیل اینکه پدر و مادرش برای پیکار در جنگ رفته بودند، جا ماند. برای اینکه از خود در برابر زن عموی حیلهگرش محافظت کند، باید پر تلاش میبود در حالی که وانمود میکرد برعکس است. هر چند، سالها دوری، خانواده شدن دوباره آنها را دشوار کرده است.
یک آدم بیعاطفه در تمام عمرش، چنگ شائو شانگ در انتخاب یک شریک برای ازدواج هم واقعبین است و هم نامطمئن. او با سه مرد روبرو میشود - پسر خوانده امپراتور، لینگ بو یی، یوان شن با استعداد از کوهستان بایلو و اشرافزاده لو یائو که هر کدام مزایا و معایب خود را دارند. اگرچه مسیر عشق پر از دستانداز است، اما او هرگز از هر انتخابی که میکند پشیمان نمیشود. از طریق تعامل خود با لینگ بو یی، او ناخواسته درگیر معمایی پیرامون خانواده و هویت او میشود. این دو از تجربیات یکدیگر رشد میکنند و با هم کار میکنند و عدالت را در قلب خود حفظ میکنند تا یک بحران ملی را حل کنند.