هوانگ شیموک در کودکی تحت عمل جراحی مغز قرار گرفت تا خلق و خوی خشن خود را مهار کند که این امر او را عاری از احساسات کرد. هوانگ به دادستانی تبدیل میشود که به دلیل هوش و منطق نافذ خود شناخته میشود، اما بهدلیل نداشتن همدلی و مهارتهای اجتماعی طرد میشود. او همچنین یکی از معدود دادستانهای کاردرستی است که از گرفتن رشوه امتناع کردهاند. او یک روز در حین تحقیق در مورد فساد با یک قربانی چاقوکشی روبرو میشود. او در صحنه جرم با ستوان هان یئوجین ملاقات میکند. آنها برای ریشهکن کردن فساد در دفتر دادستانی و حل یک پرونده قتل زنجیرهای متحد میشوند.